loading...
بنیاد شهید و امور ایثارگران شهرستان جویبار
مهدی شکرالهی بازدید : 134 جمعه 04 دی 1394 نظرات (0)

سالروز تأسیس بنیاد شهید

شهادت فنا شدن انسان برای نیل به سرچشمه نور و نزدیك شدن به هستی مطلق است. شهادت عشق به وصال محبوب و معشوق در زیباترین شكل است. بنیاد شهید در 22 اسفند سال 1358، به فرمان امام(ره) تاسیس شد و دارای شخصیت حقوقی و استقلال مالی و اداری است وامور آن طبق مقررات و قوانین مربوط به نهادهای عمومی غیردولتی و در چهار چوب اساسنامه مصوبه و آیین نامه های مربوط زیر نظر رئیس جمهور و نظارت عالیه مقام معظم رهبری اداره می شود. احیا، حفظ و ترویج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی، زنده نگه داشتن یاد شهیدان و حفظ آثار آنان، تجلیل و تکریم از خانواده های معظم شهیدان، جدیت در امور فرهنگی خانواده های شاهد، خوداتکایی و قانونمند کردن ارایه خدمات به آنان و بسیج امکانات نظام به منظور پراکندن عطر ملکوتی شهادت در جامعه، محور فعالیت های این نهاد مقدس است. البته سابقه اولیه این نهاد به دوران آغاز قیام امام(ره) به سال 1342، باز می گردد. بعد از قیام خونین پانزده خرداد 1342 گروهی از روحانیون انقلابی و مبارز و افراد نیکوکار به دستور امام(ره) ماموریت یافتند تا به خانواده های شهدا رسیدگی کنند، که این کار در طول سال های مقاومت و مبارزه ادامه یافت و در سال های57 - 1356، دامنه وسیع تری پیدا کرد. بعد از پیروزی انقلاب، برای سامان دادن بیشتر به امور شهدا و خانواده های آنان، با فرمان امام(ره) بنیاد آغاز به کار کرد که با آغاز جنگ تحمیلی و بیشتر شدن تعداد شهیدان، وظیفه و تکلیف بنیاد شهید سنگین تر شد.
 

ساختار سازمان بنیاد

ریاست بنیاد با حکم رهبری، در مقام نماینده ولی فقیه و با حکم ریاست جمهوری در مقام رئیس بنیاد به مدت 4 سال منصوب می شود و از طریق معاونت های فرهنگی، پژوهش و تبلیغات، تعاون و امور مجلس، اداری و مالی و برنامه ریزی و دفاتر ستادی، شامل: دفتر ریاست و روابط عمومی، اداره کل حراست، دفتر امور مشاورین، دفتر بازرسی دفتر امور بین الملل و دفتر هیئت مرکزی گزینش از طریق ادارات کل استان ها و 242 اداره در سطح کشور، هدایت عالیه و اداره امور بنیاد شهید و امور ایثارگران را به عهده دارد.

اهداف و رسالت ها

مجموعه اهداف و رسالت های بنیاد به طور اختصار عبارتند از:
1-احیا، حفظ و گسترش فرهنگ ایثار و شهادت به عنوان ضامن بقای مکتب نجات بخش اسلام و تشیع و به عنوان سلاح کسب استقلال و استمرار جمهوری اسلامی و موثرترین ابزار حفظ عزت جامعه و تمامیت ارضی کشور.
2-زنده نگه داشتن یاد و نام شهیدان و حفظ آثار آنان و اجرای فرامین امام(ره) در خصوص رسیدگی شایسته و همه جانبه به امور خانواده های شاهد.
3-تکریم و تجلیل از یادگاران عزیز شهدا،جانبازان ، مفقودین و اسرا.
4-تبیین حق عظیم ایثارگران و شهیدان و همچنین  خانواده های آنان.

مهدی شکرالهی بازدید : 114 یکشنبه 03 خرداد 1394 نظرات (1)

به مناسبت ولادت باسعادت حضرت امام حسين (ع) (روز پاسدار ) و همچنين ولادت حضرت ابالفضل العباس (ع ) مراسم تجليل و سپاس از پاسداران و جانبازان عزيز شهرستان جويبار برگزار گرديد كه اين مراسم با حضور....

مهدی شکرالهی بازدید : 97 جمعه 01 خرداد 1394 نظرات (0)


سوم شعبان ،میلاد حضرت امام حسین (ع)(روز پاسدار)و میلاد حضرت ابالفضل العباس (ع) جانباز کربلا ، (روز جانباز ) به همه خدمت گزاران نظام جمهوری اسلامی ایران ، همچنین شهیدان زنده انقلاب ، جانبازان گرانقدر گرامی باد

 


****جانباز یعنی قله وارستگی در اوج شکستگی و زیستن بدون دلبستگی  ***

مهدی شکرالهی بازدید : 109 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
نــام پـــدر : سید تقی
تاریخ تـولـد : 1345/04/25
تاریخ شهادت : 1367/03/23
محـل تـولـد : جويبار

 


وصیت اینجانب به ملت شهید پرور این است كه، دنباله رو رهبر باشند و گوش به حرف ضد انقلاب و انقلابی نما ها ندهند. آنها كه خود را در خط امام می دانند و در باطن نیروهای در خط امام را تهمت می زنند؛ آنهایی كه سپاه و بسیج را قبول ندارند، مسلمان نیستند...

وصیتم به برادران حزب الله؛ برادران عزیز صبور باشید و از برچسب های منافقان، حراسی نداشته باشید. چون شما هدف دیگری دارید و آنها هدف دیگر. هدف شما یاری اسلام و قرآن است و هدف آنها، یاری رساندن به دشمنان اسلام...

مهدی شکرالهی بازدید : 112 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
نــام پـــدر : احمد

تاریخ تـولـد : 1336/04/13
تاریخ شهادت : 1362/06/24
محـل تـولـد : جويبار
ن قدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم. ای جوانان! نكند در رختخواب ذلت بمیرید كه حسین(ع) ‌در میدان نبرد شهید شد. ای جوانان! مبادا در غفلت بمیرید كه علی(ع) در محراب عبادت شهید شد و مبادا در حال بی تفاوتی بمیرید كه علی اكبر(ع) در راه حسین(ع) و با هدف شهید شد. ای مادران! مبادا از رفتن فرزندان تان به جبهه جلوگیری كنید كه فردا در محضر خدا نمی توانید جواب زینب(س) را بدهید كه تحمل هفتاد و دو شهید را کرد...

برادران! استغفار و دعا را از یاد نبرید كه بهترین دارو برای تسكین درد است و همیشه به یاد خدا باشید و در راه او قدم بردارید و هرگز دشمنان بین شما تفرقه نیندازند و شما را از روحانیت متعهد جدا نكنند كه اگر جدا كردند، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن ابرقدرت هاست...

برادران و خواهران مسلمان! وصیت، سفارش و خواسته بنده كه به عنوان یک رزمنده مسلمان و پیرو ولایت فقیه که در جبهه می جنگم، این است كه بدون چون و چرا از ولایت فقیه اطاعت کنید. برادران و خواهران مسلمان و مومن به انقلاب اسلامی! می خواهم قدر امام را بدانید و از دستورهای او اطاعت کنید...
مهدی شکرالهی بازدید : 110 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
نــام پـــدر : عباس

تاریخ تـولـد : 1342/01/17
تاریخ شهادت : 1365/10/05
محـل تـولـد : جويبار

مسلمانان! قرآن را بخوانید و عمل كنید و به فرزندان تان بیاموزید و كارهای خیر انجام دهید و از شر دوری كنید...

مردم! آگاه باشید كه انقلاب مان را به خاطر راحتی و دنیاطلبی نكردیم. ما انقلاب مان را برای احیای اسلام كرده ایم...
مهدی شکرالهی بازدید : 110 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
نــام پـــدر : ذبیح الله

تاریخ تـولـد : 1332/09/28
تاریخ شهادت : 1362/12/05
محـل تـولـد : جويبار
بیائید به خاطر این خون شهدا و اشک چشمان یتیمان، وحدت را حفظ كنیم و بدانید كه روزی پیروز خواهیم شد و پرچم خونین، توحید را برفراز كاخ های مستكبرین برافراشته خواهیم کرد. خوشا به حال آن كسانی كه در این مسیر امتحان را خوب داده اند...

امروز اسلام از هر طرف از داخل و خارج مورد تهاجم قرار گرفته است. امروز اسلام تنها و ملت ایران هم همان هفتاد و دو نفر یاران عاشورا هستند. اكنون این منادیان كفر و نفاق تصمیم گرفته اند كه اسلام را شكست بدهند. امروز روزی است كه كلیت ایران باید در مقابل این اجانبان بایستند تا خدای ناخواسته اسلام به خطر نیفتد. امروز روز آزمایش الهی است. امروز روز مردی و مردانگی است. امروز روزی است كه ایمان آوردگان واقعی با ایمان آوردگان زبانی مشخص می شوند و باید در مقابل گفته های خودمان عمل داشته باشیم، چون شعار بدون عمل، چیزی ارزش ندارد. امروز باید مثل یاران حسین(ع) كه در روز عاشورا در ركاب حسین جان داده اند، خون بدهند تا اسلام سرفراز بماند. اكنون روزی نیست كه ما در كنار زن و فرزند خود بنشینیم و شعار بدهیم. باید خون داد تا پیروز شد چون می دانیم بدون خون، پیروزی نصیب مسلمین نخواهد شد. پس یک بار دیگر همه تان با ندای بلند فریاد بزنید جنگ جنگ تا پیروزی...

صبر را پیشه خود قرار دهید و در مشكلات از نماز یاری جوئید و بدانید كه خداوند با صابران است. امام را تنها نگذارید. ای رزمندگان! و ای برادران حزب الله! پیرو روحانیت خط امام باشید و هیچ وقت از روحانیت جدا نشوید كه این باعث سرنگونی ما خواهد بود. چرا كه مشعل دار اسلام، روحانیت هستند. همان طوری كه شعار می دادید، در هر زمان و شرایطی مطیع بی چون و چرای ولایت باشید...

 

مهدی شکرالهی بازدید : 101 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)
نــام پـــدر : موسی

تاریخ تـولـد : 1339/00/00
تاریخ شهادت : 1364/11/21
محـل تـولـد : جويبار

فكر دنیا و ظواهرش را تا می توانید از خود بیرون كنید و دنیا را فقط پلی برای رسیدن به سرای جاوید قرار دهید. لحظه ای هم به آخرت بیندیشید و ببینید كه چه توشه ای و چه كوله باری برای قبر و قیامت خود دارید. روزی كه تنها اعمال پسندیده به درد انسان می خورد...

به پرورش روح بیشتر از جسم خاكی بی ارزش توجه نمائید. قرآن را با تحقق بخوانید زیرا آنچه روح خسته انسان را نیرو می بخشد آیات قرآن كریم است...

برادران و خواهران عزیزم! در راه گفتن حق از هیچ كس نترسید. ما باید از بی تفاوتی ها و به من چه ها و از صحنه كنار رفتن ها و مصلحت اندیشی های بی مورد بپرهیزیم، هر چند عده ای خوش شان نیاید…

بیائیم امروز تا دیر نشده و مرگ، ما را فرا نگرفته تا قساوت قلب زیاد نشده، دل های مان را روشن به نور خدا كنیم و غفلت را كنار بگذاریم و ذكر خدا را به چند ركعت نماز اختصاص ندهیم كه آزمایش بزرگ در پیش است…

 

مهدی شکرالهی بازدید : 117 سه شنبه 29 اردیبهشت 1394 نظرات (0)

نــام پـــدر : محمد ابراهیم
تاریخ تـولـد : 1325/04/07
تاریخ شهادت : 1365/04/12
محـل تـولـد : جويبار

«اِنّا للهِ و اِنّا اِلَیهِ راجِعُون»
« همه از خداییم و همه به سویش باز می گردیم.»
«اِن یَمسَسکُم قَرحٌ فَقد مَسَّ القَومَ قَرحٌ مِثلُهُ و تِلکَ الایامُ نُداوِلُها بَینَ النّاسِ وَ لیعلَمَ اللهُ الذینَ آمنوا و یتّخِذَ مِنکُم شُهَداءَ والله لا یُحِّبُ الظالمین.»

«اگر به شما آسیبی رسیده، آن قوم را نیز آسیبی نظیر آن رسید؛ و ما این روزهای شکست و پیروزی را میان مردم به نوبت می گردانیم تا آنان پند گیرند و خداوند کسانی را که واقعاً ایمان آورده اند، معلوم بدارد، و از میان شما گواهانی بگیرد، و خداوند ستمکاران را دوست نمی دارد.»
اگر چه قلم من قاصر است که آنچه را که در این دل پر دردم نهفته است، بر روی کاغذ بیاورم، اما از خداوند متعال عاجزانه می خواهم که آنچه مورد رضایت اوست به من القاء کند تا بتوانم بنویسم...
ای مردم شهید پرور جویبار! برادران و خواهران شرافتمند! ای مردمی که یک عمر کوله بار درد و رنج ستمشاهی را بر دوش داشتید و هنوز هم آثار آن غم بر سیمای مظلوم شما مشاهده می شود. ای مردمی که خط سرخ شلاق جور هنوز بر پشت و پهلوی شما دیده
می شود. ای برادران و خواهرانی که یک عمر کار طاقت فرسا، کمرتان را خم می کرد، اما نتیجه رنج و زحمات شما را غارتگران با نام «شاه» و «شاهزاده» و «خان» و «خان زاده» خوردند و بُردند و نوشیدند و در عزای شما رقصیدند. ای مردمی که امروز جنازه های عزیزانتان را با دست های پینه بسته خویش به گور تیره می سپارید. ای مردمی که هیچ گاه چهره ی زیبای زندگی بر شما لبخند نزد و هیچ گاه اشک های شما نخشکید. ای مظلومان زمین و ای محرومان زمان! سلام بر شما! سلام بر نان خشک آلوده در خونتان! سلام بر اندام تکیده ی شما! سلام بر مشت های گره کرده شما! سلام بر صبر پر شکوه تان و سلام بر خشم زیبایتان، آن گاه که با مشت های گره کرده می گویید «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل»! سلام بر قامت بلندتان آن گاه که با گام های استوار، همچون کوه سخت و پرصلابت به دنبال جنازه ی پاره پاره شهیدانتان گام بر می دارید.
و سلام بر شهیدانتان! شهیدانی که در کویر داغ جنوب و در کوهستان های خاموش و
درّه های مرگ بار غرب، در آن گرمای طاقت فرسا و در این سرمای جان فرسا، دور از پدر و مادر و برادر و خواهر و زن و فرزند غریبانه جان دادند؛ و سلام بر لحظات پر تب و تاب و پرشکوه جان دادنشان و سلام بر «مهدی، مهدی» گفتنشان و «یا رب، یا رب» خواندنشان...
سلام بر خانواده های گران قدر شهدا. ای مادران شهدا! من و همه رزمندگان می دانیم که اگر چه دلهایتان در غم عزیزانتان پر درد است، اما به کوری چشم دشمنان اسلام دم بر نمی آورید و اگر چه اشک هایتان در غم شهیدان فراوان است، امّا هرگز نمی گریید و دستان نحفیف تان، اگر چه در غم عزیزانتان لرزان است، امّا به استواری کوه، عکس های شهیدانتان را در کنار عکس امام عزیزمان بر روی سر دارید و پاهایتان اگر چه در فراق شهیدانتان ناتوان است، امّا همچون قله های بلند کردستان، سخت و پر صلابت، تاج و تخت و فر و کرّ مستکبران شرق و غرب را زیر گام هایتان له کرده اید. سلام بر اشک هایتان و زمزمه هایتان که در نیمه های شب، دور از چشم اغیار بر بستر خالی شهیدانتان می ریزید و سلام بر دست های نحیفتان که اشک های اطفال شهیدان را از گونه های معصومشان پاک می کنید.
ای واریثان خون شهدا! ای منّت داران بر مستضعفین عالم! ای ملّت بزرگ!...
ای برادران و خواهران و پدران و مادران! از کجا بگویم و از کدام درد شکوه کنم و از کدام داغ ناله سر دهم؟ نمی دانم؛ آیا کسی هست که از این رنج های پیدا و ناپیدا آگاه باشد و باز خنده بر لب هایش نقش بندد؟
چه کسی هست که این همه ظلم ها را ببیند، اما قیام نکند؟ چه کسی هست که بشنود چکمه پوشان صهیونیست، دختران جوان مسلمان را از خانه هایشان در لبنان بیرون می کشند و در مقابل چشم پدر و مادر و برادرانشان به آن ها تجاوز می کنند، اما باز در خانه بنشیند و به زندگی روزمره خود ادامه دهد، خوب بخورد، خوب بخوابد و خوب زندگی کند؟ چه کسی هست که بداند هر روز هزاران هزار زن و مرد و کودک گرسنه ، محروم و مظلوم در گوشه و کنار جهان می میرند، اما خفقان بگیرد و حرکت نکند؟ چه کسی هست که درد و رنج محرومین در جای جای این جهان پر از آشوب را لمس کند و بداند که دست جنایتکار امپریالیزم و صهیونیسم، آنان را از خانه و کاشانه شان جدا کرده، جوانان آنان را کشته و زنان را بی شوهر کرده و شوهران را بی همسر و فرزند، و نسل انسان های مستضعف را تباه ساخته  است، اما باز بنشیند و بنشیند و بنشیند؟
یک ایرانی که به لبنان یا فلسطین یا دیگر کشورهای محروم می رود، آن ها در حالی که اشک شوق بر چشم دارند، می پرسند: برادر! آیا هنوز وقت آن نرسیده است که به فکر نجات ما باشید و ما را از این دیار جور نجات دهید؟ آری برادران و خواهران! ایران به عنوان منجی محرومین در جهان مطرح است. آیا می توانیم باز هم حرکت نکنیم و در خانه بنشینیم؟ جنایتکاران صدام در خاک ما به زنان و دختران ما تجاوز کردند و آن ها را در گورهای دسته جمعی دفن کردند، آیا باز می توانیم در خانه بمانیم؟
ای امام زمان! (عج) جدّت علی (ع) از اهانت جزیی به یک زن یهودی در بازار مسلمین آن قدر ناراحت می شود که مردم را جمع کرده و ضمن صحبت می فرماید: «اگر شما از این ننگ بمیرید، جای تأسف نیست».
ای امام زمان! کشور مال توست، فرماندهی بسیج و سپاه و ارتش با توست. یک مسلمان چطور می تواند ببیند که ناموسش در خاک وطنش مورد تجاوز قرار گیرد، اما باز هم آرام بنشیند. ای امام زمان! به داد شیعیان برس.
یکی از برادران نقل می کرد، به بهشت زهرا رفتم. خانمی را دیدم که در میان خانواده شهدا از همه بیشتر بی تابی می کرد. جلو رفتم، گفتم: «خواهر! چرا این قدر بی تابی می کنی؟ شهید تو پیش خدا رفت، به بهشت رفت. چرا بی تابی می کنی؟»
در جوابم گفت: «بله شهیدم پیش خدا رفت، من از این جهت ناراحت نیستم و افتخار می کنم، اما 2 یتیم خردسال دارم. هر دو دختر هستند. آنها مدتی است که بهانه پدرشان را می گیرند. من گفتم بابای شما به مسافرت رفته و برمی گردد و حالا که دیگر نمی توانم به آن ها دروغ بگویم. امان مرا بریدند و لب به غذا نمی زنند. امروز 2 نفری اصرار کردند که پدرشان را به خانه بیاورم. من آمدم این جا سر قبر بابایشان و می گویم: خدایا! من با این همه مصیبت چه کنم؟ صبح آمدم و تا حالا روی برگشتن به خانه را ندارم. نمی دانم جوابشان را چه بدهم». برادران و خواهران! کمی به غم بی پایان این زن بیندیشید، آیا باز هم می توانیم در خانه بمانیم؟
برادری که تنها پسر خانواده بود به جبهه رفت و شهید شد و جنازه اش هم به دست نیامد. مادرش لباس هایش را دفن کرد و هر روز برایش عزاداری می کرد و می گفت: «من در مقابل مادران شهید خجالت می کشیدم، ولی حالا دلم خوش است و نزد آن ها سرفرازم که من هم جایی دارم که آن جا گریه کنم و عقده دلم را خالی کنم».
فکر کنید دردش چقدر عمیق است؟ آیا می شود آرام گرفت؟ آیا می دانید که وقتی برادری شهید می شود؟ برادران دیگر آواره ی جبهه ها می شوند و مجنون وار از این جبهه به آن جبهه سرگردان هستند؟ فکر کنید که خانواده های آن ها چه می کشند؟
برادران و خواهران! از خوزستان خونین و از کردستان بی حرم عبور کنید. این دشت سوزان و کربلای ایران وجب به وجب خاطره ی شهادت دارد. هوا عطرآگین است. ارواح شهیدان همه جا در پروازند. هر کجا را نگاه می کنی، سیمای معصومانه همرزمان شهیدت در مقابلت مجسم می شود. همه انگار که تو را نگاه می کنند و دلواپس هستند و این زمزمه را گویی بر لب دارند و به گوش ما می خوانند:

این دل تنگم، عقده ها دارد            گوییا میل کربلا دارد

آن ها می خواهند که خونشان به هدر نرود.
آیا این ها را می شود نادیده گرفت؟ آیا این زمزمه ها صاحب ندارند؟ آیا فریادرسی برای این فریادگران نیست؟
آری، این نداها را مهدی (عج) لبیک می گوید. با این حال آیا نباید نام خود را در لشکر امام زمان ثبت کرد؟
آن خانواده ای که در اثر بمباران هوایی همه ی اعضای خانواده اش را از دست می دهد و فقط از آن میان یک طفل معلول شیرخوار در گهواره زنده می ماند که پستان مادر مرده اش را بر دهان داشت و گریه می کرد. آری می توان این درد را فراموش کرد؟
جنازه هایی که در عملیات های مختلف در آن دشت ها و ریگزارها در آن قله و قتلگاه افتاده اند و مادران و پدران آنان در انتظارشان آرام آرام زمزمه ها دارند و اشک هایشان بر گونه های تکیده شان می غلطد و اطفال معصومشان که این همه غم را نظاره گرند، نان خشک آلوده به درد را در کنار سفره ای که جای پدر خالی است، به سختی از گلو پایین می دهند و مادر از شدت غصه بی تاب می شود، به گوشه ای می خزد و می گرید و بچه ها نیز ...
برادران و خواهران! با این همه خانواده های داغدیده که در کنارمان هستند، در شهرمان هستند، در کشورمان هستند، ما چگونه در کنار بچه هایمان بر سر سفره های رنگین بنشینیم؟ اُف بر این دنیا:

تو کز محنت دیگران بی غمی            نشاید که نامت نهند آدمی
چو عضوی به درد آورد روزگار        دگر عضوها را نماند قرار

با دیدن آن دزفولی، آن مریوانی، آن بهبهانی، آن اندیمشکی و دیگر هم وطنی که در شهرهای مورد هجوم دشمن زندگی می کند و نیمه شبان در اثر موشک، تمام اهل خانه اش را از دست می دهد و خانه ای ندارد تا در حرارت تابستان و سرمای زمستان در پناهش بیارامد، آیا
می شود در کاخ های رویایی شمال کشور با تمام وسایل خنک کننده و امکانات دیگر زندگی کرد؟
برادران! اگر یک روز وقت خود را به دیدار با پدران شهید اختصاص دهید، به دردهای دلشان گوش کنید، جگرتان آتش می گیرد. ساعتی با مادران شهید بنشینید و زمزمه هایشان را گوش کنید، دلتان کباب می شود.
برادران و خواهران! اگر به نزد برادران و خواهران شهدا بروید و به چشمان به خون نشسته آنان نظاره کنید، می سوزید.
آری، ما در میان این همه غم زندگی می کنیم، اما درک نداریم و باز به دنیا لبخند می زنیم. همه ی این ها در قیامت ترازویی می شوند، برای سنجش اعمال آن بی تفاوت هایی که دنیا را محل ماندن پنداشتند، دنیایی که پنجاه هزار سالش، فقط یک روز قیامت است.
آیا جای ماندن است یا جای گذشتن و عبور کردن؟
تحمل رنج از دست دادن عزیزان مشکل است، همچنان که برای امام حسین (ع) این چنین بود.
امام در روز عاشورا برای وداع آخر به خیمه ها آمده بودند، با همه خداحافظی کردند، اما باز برگشتند و این کار سه بار تکرار شد، چون هر بار که می خواست برود، زینب چیزی می گفت. بدن تب دار امام سجاد را به یاد می آورد، چشمان اشک بار اطفال خردسال سخن ها داشت، مادر اصغر شیرخوار چیزی می گفت، هر کدام با نگاهشان داستان های ناگفته داشتند. امام فکر می کرد زینب با این همه غم چه خواهد کرد. بازوی قلم شده ی عباس را می دید و به فکر نگهبانی حرم می افتاد. به یاد لب عطشان بچه ها می افتاد. فرق شکافته علی اکبرش را، بدن در هم کوبیده شده قاسم را، پیکر خونین عون و جعفر و ... را، گلوی سوراخ شده ی اصغرش و هزاران مصیبت دیگر را می دید، اما بقای اسلام به این مصیبت ها و این خون ها بستگی  داشت و لذا می خروشید و رجز می خواند که: «اِن کانَ دین مُحمدٍ لم یَستَقِم الا بقتلی فَیا سیوُفُ خذینی». «یعنی اگر دین جدم جز با کشته شدن من پایدار نمی ماند، پس ای شمشیرها مرا در برگیرید.»
جنگ یک ترازوست تا در روز قیامت گران فروشان بی انصاف، آن ظالم هایی که فعلاً در همه جا آبرو دارند، آن مکاران و فرصت طلبان و ضد انقلاب های دیروزی و سینه چاک های امروزی و آن وارثین ناحق خون شهیدان و همه کسانی که به انقلاب عملاً پشت کردند، مؤاخذه شوند. آری، خدا می خواهد این ترازوها ساخته شوند تا در روز قیامت اعمال آن ها با این ترازوهای دقیق سنجیده شود.
آن پیرزنی که 4 فرزندش را هم می دهد و جواهرات و دار و ندار و حتی مرغ و تخم مرغ هایش را هم برای جبهه می فرستد، ترازویی بشود برای سنجش اعمال آن فریبکاری که همه امکانات انقلاب را برای خودش می گیرد و برای خودش می خواهد. ترازویی بشود برای آن شیطان هایی که از فرصت انقلاب برای ضربه زدن و از صحنه به در کردن بچه های انقلاب استفاده کردند.
آری برادران و خواهران! خداوند قادر است که در یک چشم برهم زدن همه آثار کفر و الحاد را نابود کند، امّا می خواهد از همه جلوه های حق و عدل، ترازو بسازد و در قیامت اعمال همه ی جلوه های ناحق را با آن ها بسنجد و بپرسد که ای تبهکاران، ای شیادان، ای ظالمان، ای مرفهین، ای بی انصاف ها! زمانی که نیکان و صالحان و جانبازان این امّت، ایثار می کردند شما چه می کردید؟ آن هایی که هر روز جنازه های عزیزانشان را به دوش می کشیدند و دفن می کردند شما چه می کردید؟ در مقابل آن پیرزنی که همه دار و ندارش را به جبهه می فرستاد شما چه می کردید؟
ای ملت مسلمان و شرافتمند ایران اسلامی!
1400 سال است که امام حسین (ع) در کربلا کنار جنازه های شهیدانش، یکّه و تنها ایستاده است و بر سر ما و شما فریاد می زند که: «هل من ناصر ینصرنی و هل من معین یعیننی».
1400 سال است که ابوالفضل العباس (ع) با بازوان قطع شده اش در پشت نخلستان ها فریاد می زند که: «به خدا قسم اگر دست های مرا قطع کردید، هرگز دست از یاری آقایم حسین برنمی دارم».
1400 سال است که علی اکبر با لب های تشنه از معرکه، پیش پدر می آید و می گوید: «العطش العطش»، امّا امام به او می فهماند که من از تو تشنه ترم.
1400 سال است که کودک 3 ساله حسین در خرابه های شام با پاهای تاول زده به این سو و آن سو می دود و در حالی که سخت خسته و داغدار است به خواب ابدی فرو می رود.
1400 سال است هنگامی که علی اصغر بر روی دست پدر به جای آب، نیزه بر گلوی نازکش فرو کردند، حسین، خون پاکش را به آسمان می پاشد و می گوید: «الهی راضیم به رضای تو و صبر می کنم بر بلای تو و معبودی ندارم جز تو...»
آری برادران و خواهران! امروز چهارده قرن است که شهدای کربلا در کنار هم آرمیده اند، ولی راه چگونه زیستن و چگونه مردن آنان، پابرجاست و آن راه را به ما آموختند و ما نیز چهارده قرن گفتیم که ای کاش ما در روز عاشورا حضور داشتیم و حسین را یاری می کردیم و امروز خداوند صحنه آزمایش را با شکلی دیگر برای ما شیعیان حسین (ع) آماده کرده است. امروز فرزند پاک حسین است که همان فریاد را دگربار به گوش خفتگان عصر جور، طنین
می اندازد. امروز این امام ماست که با آوای گرم مسیحیایی خود در کالبد مرده این امّت جانی تازه می دمد و خواب خوش از چشمان استکبار جهانی می رباید. امروز این امام ماست که با عصای موسایی خود بند دل فرعونیان زمان را لرزاند. امروز این امام ماست که با تبر ابراهیمی اش تار و پود وجود نمرودیان زمان را از هم می دراند. امروز این امام ماست که ذوالفقار علی در دست، رشته ی حیات ننگین استکبار جهانی را پاره می کند و امروز این امام ماست که فریاد «هل من ناصر ینصرنی» حسین را دوباره سرداده است.
ای ملّت شریف، ای محرومان زمین، ای مستضعفان زمان! امام را تنها نگذارید و بدانید آنانی که امروز امام را تنها بگذارند، پس از سالیان سال باید از حسرت بمیرند که چرا یاریش نکردند و ما برای یاری امام که همان یاری حسین در عاشوراست، قدم به میدان جنگ می نهیم و اگر شهادت نصیبمان شد خوشا به سعادتمان.
و حال ای شهیدان عزیز! ای یاران اباعبدالله که دشمن، خون شما را به ناحق ریخته است! ای عَبّادان شب و ای دلاورانی که روزها همچون ببر کوهستان، بر خصم زبون تاختید و آن گاه که تکلیفتان را ادا کردید به مهمانی خدا رفتید! منزل نو در بهشت بر شما مبارک باد! بدانید که ما انتقام خون به ناحق ریخته شما را خواهیم گرفت و بدانید که تا جان داریم امام عزیزمان را تنها نخواهیم گذاشت و مطمئن باشید که انشاا... با پیروزی های خود شب های غم بار بازماندگانتان را به صبح می رسانیم و با شکست ظالمین، خنده را بر لب های خانواده های شما شکوفا می کنیم، که «ان الله یدافع عن الذین آمنوا.»
ای خدای بزرگ! ای پاسدار خون شهیدان! تو خود می دانی که ما خودمان را به تو سپرده ایم. ای خدای مهربان! در این گیر و دار انقلاب و در این جریانات حسّاس و گمراه کننده ما را به حال خودمان وا مگذار و در تمام لحظات ما را از وسوسه های شیاطین حفظ فرما.
ای خدای مهربان! مقام شهیدان عالی است، متعالی گردان.
ای خدای مهربان! امر مسلمین را اصلاح فرما.
ای خدای بزرگ! قلب های ما را به یکدیگر نزدیک فرما.
ای خدای بزرگ! عاقبت امور همه مسلمین را ختم به خیر فرما.
ای خدای بزرگ! به ما تقوی و توفیق عمل صالح و ترک معصیت عنایت فرما.

تعداد صفحات : 2

درباره ما
Profile Pic
این سایت در نظر دارد تا گوشه ای از زندگی بزرگان عرصه تاریخ را به نمایش بگذارد .
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    این سایت را چگونه دیده اید ؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 11
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 0
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 1
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 22
  • بازدید ماه : 60
  • بازدید سال : 528
  • بازدید کلی : 13,840
  • نظرات تإیید شده

    [Comment_Title] - [Comment_Message] - [Comment_Date]